عنوان 16000: مراحل زندگى حسين بن على (ع) + معرفی کتاب در مورد قیام امام حسین (ع) + باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟

  
حسين بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش اميرمومنان (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت. پس از شهادت امير مومنان(در سال 40هجرى) مدت ده سال در صحنه سياسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) به مدت ده سال، در اوج قدرت معاويه بن ابى سفيان، بارها با وى پنجه درافكند و پس از مرگ وى نيز در برابر حكومت پسرش يزيد قيام كرد و در محرم سال 61 هجرى در سرزمين كربلا به شهادت رسيد/
آخرين بخش زندگى امام حسين، يعنى دوران امامت آن حضرت، مهمترين بخش زندگى او به شمار مىرود و در اين كتاب، بيشتر پيرامون همين بخش سخن خواهيم گفت/

مبارزات حسين بن على (ع) در دوران قبل از امامت
حسين بن على ع از دوران نوجوانى كه شاهد انحراف دسگاه حكومت اسلامى از مسير اصلى خود بود، از موضعگيريهاى سياسى پدر خود پيروى و حمايت مىكرد؛ چنانكه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزى وارد مسجد شد و ديد عمر بر فراز منبر نشسته است، با ديدن اين صحنه، بالاى منبر رفت و به عمر گفت: از منبر پدرم پايين بيا و بالاى منبر پدرت برو!
عمر كه قافيه را باخته بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه او را در كنار خود نشانيد، و پس از آنكه از منبر پايين آمد، او را به منزل خود برد و پرسيد: اين سخن را چه كسى به تو ياد داده است؟ او پاسخ داد: هيچ كس!(1)
 
در جبهههاى نبرد با ناكثين و قاسطين
حسين بن على (ع) در دوران خلافت پدرش، اميرمومنان ع،در صحنههاى سياسى و نظامى در كنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگى كه در اين دوران براى پدر ارجمندش پيش آمد، شركت فعال داشت.(2)
در جنگ جمل فرماندهى جناح چپ سپاه امير مومنان (ع) به عهده وى بود(3) و در جنگ صفين، چه از راه سخنرانيهاى پرشور و تشويق ياران على (ع) جهت شركت در جنگ، و چه از رهگذر پيكار با قاسطين، نقشى فعال داشت (4)در جريان حكميت نيز يكى از شهود اين ماجرا از طرف على (ع) بود.(5)
حسين بن على (ع) پس از شهادت على (ع) در كنار برادر خويش، رهبر و پيشواى وقت، حسن بن على ع قرار گرفت، و هنگام حركت نيروهاى امام مجتبى ع به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه نظامى و پيشروى به سوى سپاه شام حضور داشت، و هنگامى كه معاويه به امام حسن (ع) پيشنهاد صلح كرد، امام حسن، او و عبدالله بن جعفر را فراخواند و درباره اين پيشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداخت (6)و بالاخره پس از متاركه جنگ و انعقاد پيمان صلح، همراه برادرش به شهر مدينه بازگشت و همانجا اقامت گزيد.(7)
 
اوضاع سياسى و اجتماعى دوران امامت امام حسين (ع)
در زمان امام حسين (ع) انحراف از اصول و موازين اسلام، كه از «سقيفه» شروع شده و در زمان عثمان گسترش يافته بود، به اوج خود رسيده بود. در آن زمان معاويه كه سالها از سوى خليفه دوم و سوم به عنوان استاندار در منطقه شام حكومت كرده و موقعيت خود را كاملا تثبيت كرده بود، بنام خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات كشوراسلامى را در دست گرفته حزب ضد اسلامى اموى را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به كمك عمال ستمگر و يغماگر خود مانند: زياد بن ابيه، عمرو بن عاص، سمرة بن جندب و... حكومت سلطنتى استبدادى تشكيل داده، چهره اسلام را وارونه ساخته بود/
معاويه از يك سو، سياست فشار سياسى و اقتصادى را در مورد مسلمانان آزاده و راستين اعمال مىكرد و با كشتار و قتل و شكنجه و آزار، و تحميل فقر و گرسنگى بر آنان، از هر گونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگيرى مىكرد، و از سوى ديگر، با احياى تبعيضهاى نژادى و رقابتهاى قبيلهاى در ميان قبائل، آنان را به جان هم مىانداخت و از اين رهگذر نيروهاى آنان را تضعيف مىكرد تا خطرى از ناحيه آنان متوجه حكومت وى نگردد، و از سوى سوم، به كمك عوامل مزدور خود با جعل حديث و تفسير و تاويل آيات قرآن به نفع خود، افكار عمومى را تخدير كرده، و به حكومت خودش وجهه مشروع و مقبول مىبخشيد/
اين سياست ضد اسلامى، به اضافه عوامل ديگر همچون ترويج فرقههاى باطل نظير: جبريه و مرجئه كه از نظر عقيدتى با سياست معاويه همسو بودند، آثار شوم و مرگبار در جامعه به وجود آورده و سكوت تلخ و ذلتبارى را بر جامعه حكمفرما ساخته بود/
در اثر اين سياست شوم، شخصيت جامعه اسلامى مسخ و ارزشها دگرگون شده بود، به طورى كه مسلمانان، با آنكه مىدانستند اسلام هيچ وقت اجازه نمىدهد آنان مطيع زمامداران بيدادگرى باشند كه بنام دين بر آنها حكومت مىكنند، با اين حال بر اثر ضعف و ترس و ناآگاهى، از زمامداران ستمگر پشتيبانى مىكردند. در اثر اين سياست، مسلمانان، بر خلاف منطق قرآن و تعاليم پيامبر (ص)، تبديل به افرادى ترسو، سازشكار، و ظاهر ساز گشته بودند/
تاريخ اين دوره از زندگى مسلمانان، پر از شواهدى است كه نشان مىدهد اين دگرگونى و انحراف فراگير شده، جامعه اسلامى را با خود همرنگ ساخته بود/
اگر عكس العملى را كه مسلمانان در برابر سياست عثمان و عمال وى از خود نشان دادند، با روشى كه در برابر سياست معاويه در پيش گرفتند مقايسه كنيم، آثار شوم اين سياست شيطانى را در جامعه اسلامى بوضوع مشاهده مىكنيم، زيرا مسلمانان در برابر سياست عثمان با قيام عمومى، عكس العمل نشان دادند؛ قيامى كه بزرگترين شهرهاى اسلامى يعنى مدينه، مكه، كوفه، بصره، مصر و ساير شهرها و روستاها در آن شركت داشتند؛ ولى با توجه به اينكه در زمان معاويه ظلم به مراتب بيشر، ميزان قتل و تهديد زيادتر و گستردهتر؛ و محروميت مسلمانان از حقوق و ثروت و درآمد خود آشكارتر بود، با اين حال عكس العمل دسته جمعى در برابر رفتار ضد اسلامى معاويه ديده نمىشد، بلكه مردم كوركورانه در برابر معاويه مطيع و خاضع بودند. بلى گاه گاه اعتراضهاى پراكندهاى مثل مخالفت «حجر بن عدى» و «عمرو بن حمق خزاعى» و امثال آنها صورت يك جنبش عملى و عمومى در نمىآمد، بلكه شعله آن بسرعت خاموش مىگشت، زيرا حكومت وقت، سران جنبش را مىكشت و انقلاب را در نطفه خفه مىكرد و جامعه هيچ تكانى نمىخورد.(8)
![]()
موانع قيام در عصر معاويه
ولى با وجود چنين وضع اسفناك و انفجارآميزى كه در زمان تسلط معاويه حكمفرما بود، بنابر ملاحظات فراوان، قيام و انقلاب مسلحانه در آن زمان نه مقدور بود و نه مفيد. دو عامل زير را مىتوان مهمترين موانع قيام امام حسين (ع) در زمان حكومت معاويه شمرد:
پيمان صلح امام حسن (ع) با معاويه
اگر حسين بن على (ع) در زمان معاويه قيام مىكرد، معاويه مىتوانست از پيمان صلحى كه با امام حسن (ع) بسته و مورد تاييد حسين بن على (ع) نيز قرار داشت، به منظور متهم ساختن حسين بن على (ع) بهره بردارى كند، زيرا همه مردم مىدانستند كه امام حسن و امام حسين متهد شدهاند تا زمانى كه معاويه زنده است سكوت كرده به حكومت او گردن نهند، حال اگر حسين (ع) بر ضد معاويه قيام مىكرد، امكان داشت معاويه او را شخصى فرصت طلب و پيمان شكن قلمداد كند/
البته مىدانيم كه امام حسين (ع) پيمان معاهده خود را با معاويه، پيمانى لازم الوفأ نمىدانست؛ زيرا اين پيمان از روى آزادى و ميل و اختيار صورت نگرفته بود، بلكه پيمانى بود كه تحت فشار و اجبار، و در شرائطى صورت گرفته بود كه بحث و گفتگو فايدهاى نداشت، بعلاوه خود معاويه آن را نقض كرده و محترم نشمرده بود و خود را به رعايت آن ملزم نمىدانست، بنابراين چنين عهد و پمانى، اگر هم در اصل صحيح و معتبر بود، حسين بن على(ع) مقيد به آن نبود، زيرا خود معاويه آن را زير پا گذاشته و در نقض آن از هيچ كوششى فرو گذار نكرده بود، اما در هر حال معاهده صلح، مىتوانست دستاويز تبليغاتى معاويه در برابر قيام احتمالى حسين (ع) قرار گيرد/
از طرف ديگر، بايد ديد در برابر قيام احتمالى او اجتماع چگونه قضاوت مىكرد؟
پيداست اجتماع زمان امام حسين ع - چنانكه گذشت - اجتماعى بود كه حال قيام و انقلاب نداشت و شمشير جهاد به آب عافيت شسته بود. طبعاً چنين اجتماعى عافيتطلبى خود را چنين توجيه مىكرد كه حسين (ع) با معاويه پيمان بسته است و بايد به آن وفا كند/
بنابراين اگر امام حسين (ع) در زمان معاويه قيام مسلحانه مىكرد، معاويه مىتوانست آن را به عنوان يك شورش غير موجه و برخلاف مواد پيمان صلح بين طرفين معرفى كند و چون جامعه آن روز چنانكه گفتيم - جامعهاى بود كه حال قيام و انقلاب نداشت، طبعا منطق معاويه را تاييد مىكرد/

2- ژست دينى معاويه
قيام امام حسين (ع) در زمان يزيد، چنان پرشور و مهيج بود كه خاطره آن در دلهاى مردم جاويد مانده است و چنانكه مشاهده مىكنيم پس از قرون متمادى، هنوز هم مردم، قهرمانان كربلا را براى خود نمونه و سرمشق قرار مىدهند و در ابراز قهرمانى و فداكارى از آنها الهام مىگيرند، ولى به گمان قوى اگر امام حسين (ع) در زمان معاويه قيام مىكرد، قيام او داراى چنين شور و حماسهاى نمىشد. راز اين مطلب را بايد در نفوذ و شيطنت و بازيگرى معاويه، و روش خاص او در حل و فصل مشكلات جستجو كرد/
گر چه معاويه عملا اسلام را تحريف كرده، حكومت اشرافى اموى را جايگزين خلافت ساده و بى پيرايه اسلامى ساخته و جامعه اسلامى را به يك جامعه غير اسلامى تبديل كرده بود، اما او اين مطلب را بخوبى درك مىكرد كه چون بنام دين و خلافت اسلامى حكومت مىكند، نبايد مرتكب كارهايى بشود كه مردم آن را مبارزه با دين - همان دينى كه بنام آن حكومت مىكند- تلقى نمايند، بلكه او لازم مىديد هميشه به اعمال خود، رنگ دينى بدهد تا اعمال وى با مقامى كه دارد، سازگار باشد، و آن دسته از كارهايى را كه مشروع جلوه دادن آنها مقدور نيست در خفا انجام دهد/
پارهاى از اسناد و شواهد تاريخى نشان مىدهد كه معاويه فردى بيدين بوده و به هيچ چيز اعتقاد نداشته است؛ به طورى كه «مغيره بن شعبه» معلوم الحال و بى بند و بار، از سخنانى كه در بعضى از مجالس خصوصى معاويه، از خود وى شنيده بود، اظهار تاسف و اندوه كرده مىگفت:«معاويه خبيثترين افراد مردم است.»(9)
ولى با وجود اينها، همين روش معاويه در تظاهر به برخى از ظواهر دينى، درك ماهيت او را براى عامه مردم مشكل ساخته بود/
معاويه براى آنكه به منصب و مقام خود، رنگ مذهبى بدهد، از اوضاع و شرائط بخوبى بهره بردارى مىكرد. او از يك طرف خونخواهى عثمان را عنوان مىساخت و از طرف ديگر پس از جريان حكميت و همچنين به واسطه صلح با امام حسن (ع) و بيعت مردم با وى، خود را در افكار عمومى شايسته خلافت قلمداد مىكرد/
بنابراين اگر امام حسين (ع) در زمان او قيامى مسلحانه به راه مىافكند، وى بسهولت مىتوانست آن را در افكار عمومى يك اختلاف سياسى و كشمكش بر سر قدرت و حكومت معرفى كند، نه قيام حق در برابر باطل!
مبارزات امام حسين (ع) با حكومت معاويه
اما هيچ يك از اين موانع باعث نمىشد كه امام حسين (ع) در برابر بدعتها و بيدادگريهاى بى شمار معاويه سكوت كند، بلكه او در آن شرائط پرخفقان كه كسى جرات اعتراض نداشت، تا آنجا كه در توان داشت، در برابر مظالم معاويه به مبارزه و مخالفت برخاست. در اينجا سه مورد از مبارزات امام حسين (ع) با حكومت معاويه را به عنوان نمونه مورد بررسى قرار مىدهيم:
1- سخنرانيها و نامههاى اعتراض آميز
در دوران ده ساله امامت امام حسين (ع)، كه آن حضرت در صحنه سياسى با معاويه روبرو بود، نامههاى متعددى بين او و معاويه رد و بدل شده است كه نشانه موضعگيرى سخت و انقلابى امام حسين (ع) در برابر معاويه است/
امام بدنبال هر جنايت و اقدام ضد اسلامى معاويه او را بشدت مورد انتقاد و اعتراض قرار مىداد. يكى از مهمترين اين موارد، موضوع وليعهدى يزيد بود/

مخالفت با وليعهدى يزيد
معاويه به دنبال فعاليتهاى دامنه دار خود به منظور تثبيت وليعهدى يزيد، سفرى به مدينه كرد تا از مردم مدينه، بويژه شخصيتهاى بزرگ اين شهر كه در رأس آنان امام حسين (ع) قرار داشت، بيعت بگيرد. او پس از ورود به اين شهر، با «حسين بن على (ع)» و «عبدالله بن عباس» ديدار كرد و طى سخنانى موضوع وليعهدى يزيد را پيش كشيده و كوشش كرد كه موافقت آنان را با اين موضوع جلب كند. حسين بن على (ع) در پاسخ سخنان وى با ذكر مقدمهاى چنين گفت:...تو در برترى و فضيليت كه براى خود قائلى، دچار لغزش و افراط شدهاى و با تصاحب اموال عمومى مرتكب ظلم و اجحاف گشتهاى. تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانش خوددارى و بخل ورزيدى، و آنقدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختى كه از حد خود تجاوز نمودى، و چون حقوق حقداران را به آنان نپرداختى، شيطان به بهره كامل و نصيب اعلاى خود (در اغواى تو) رسيد/
آنچه درباره كمالات يزيد و لياقت وى براى اداره امور امت اسلامى گفتى فهميدم. تو يزيد را چنان توصيف كردى كه گويا شخصى را مىخواهى معرفى كنى كه زندگى با او بر مردم پوشيده است و يا از غايبى خبر مىدهى كه مردم او را نديدهاند! و يا در اين مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آوردهاى! نه، يزيد آنچنانكه بايد خود را نشان داده و باطن خود را آشكار ساخته است. يزيد را آنچنانكه هست معرفى كن! يزيد جوان سگباز و كبوتر باز و بوالهوسى است كه عمرش باساز و آواز و خوشگذرانى سپرى مىشود. يزيد را اين گونه معرفى كن و اين تلاشهاى بى ثمر را كنار بگذار! گناهانى كه تاكنون درباره اين امت بر دوش خود بار كردهاى بس است، كارى نكن كه هنگام ملاقات پروردگار، بار گناهانت از اين سنگينتر باشد. تو آنقدر به روش باطل و ستمگرانه خود ادامه دادى و با بيخردى مرتكب ظلم شدى كه كاسه صبر مردم را لبريز نمودى، اينك ديگر مابين مرگ و تو بيش از يك چشم بر هم زدن باقى نمانده است، بدان كه اعمال تو نزد پروردگار محفوظ است و بايد روز رستاخيز پاسخگوى آنها باشى...!(10)
نگرانى معاويه از قيام امام حسين (ع)
در همان ايام يك سال «مروان بن حكم» كه از طرف معاويه حاكم مدينه بود، به وى نوشت: عمرو بن عثمان گزارش كرده است كه، «گروهى از رجال و شخصيتهاى عراق و حجاز نزد حسين بن على (ع) رفت و آمد مىكنند» و اظهار كرده است كه، «اطمينان ندارد حسين قيام نكند.»
مروان در نامه خود اضافه مىكرد كه: من در اين باره تحقيق كردهام، طبق اطلاعات رسيده او فعلا قصد قيام و مخالفت ندارد، ولى اطمينان ندارم كه در آينده نيز چنين باشد، اينك نظر خود را در اين باره بنويسيد/
معاويه، پس از دريافت اين گزارش، علاوه بر پاسخ نامه مروان، نامهاى نيز به اين مضمون به حسين بن على(ع) نوشت:
«گزارش پارهاى از كارهاى تو به من رسيده است كه اگر صحت داشته باشد من آنها را شايسته تو نمىدانم. سوگند به خدا هر كس پيمان و معاهدهاى ببندد، بايد به آن وفادار باشد و اگر اين گزارش صحت نداشته باشد، تو سزاوارترين شخص براى چنين وضعى هستى. اينك مواظب خود باش و به عهد و پيمان خود وفا كن. اگر با من مخالفت كنى با مخالفت روبرو مىشوى و اگر بدى كنى بدى مىبينى، از ايجاد اختلاف ميان امت بپرهيز...»(11)

پاسخ تاريخى امام حسين (ع) به معاويه
امام حسين (ع) در پاسخ او چنين نوشت:
اما بعد، نامه تو بدستم رسيد، نوشتهاى كه خبرهايى از من به گوش تو رسيده است كه به گمان تو هيچ وقت زيبنده من نبوده و تو آنها را در خور شأن من نمىدانستهاى! بايد بگويم تنها خدا است كه انسان را به كارهاى نيك هدايت مىكند و توفيق اعمال خير را به انسان مىدهد/
اما آنچه در باب من به گوش تو رسيده، يك مشت سخنان بى اساس است كه چاپلوسان و سخن چينان تفرقه انداز و دورغ پرداز، از پيش خود ساخته و پرداختهاند. اين گمراهان بيدين دروغ گفتهاند من نه تدارك جنگى بر ضد تو ديدهام و نه قصد خروج بر ضد تو داشتهام، ولى از اينكه بر ضد تو و بر ضد دوستان ستمگر و بى دين تو، كه حزب ستمگران و برادران شيطانند، قيام نكردهام از خدا مىترسم/
آيا تو قاتل «حجربن عدى» و يارانش نبودى؟ قاتل كسانى كه همه، از نمازگزاران و پرستندگان خداوند بودند؛ كسانى كه بدعتها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه مىكردند، و كارشان امر به معروف ونهى از منكر بود. تو پس از آنكه به آنان امان دادى و سوگندهاى اكيد ياد كردى كه به خاطر حوادث گذشته آزارشان نكنى، برخلاف امان و سوگند خود، آنان را ظالمانه كشتى، و با اين كار، بر خدا گستاخى نموه، عهد و پيمان او را سبك شمردى.
آيا تو قاتل «عمرو بن حمق»، آن مسلمان پارسا كه از كثرت عبادت چهره و بدنش تكيده و فرسوده شده بود، نيستى كه پس از دادن امان و بستن پيمان -پيمانى كه اگر به آهوان بيابان مىدادى، از قلههاى كوهها پايين مىآمدند - او را كشتى؟!
آيا تو نبودى كه «زياد» (پسر سميه) را برادر خود خواندى و او را پسر ابوسفيان قلمداد كردى، در حالى كه پيامبر فرموده است:«نوزاد به پدر ملحق مىگردد و زناكار بايد سنگسار گردد»؟!
اى كاش جريان به همينجا خاتمه مىيافت، اما چنين نبود، بلكه پسر سميه را پس از برادر خواندگى، بر ملت مسلمان مسلط ساختى و او نيز با اتكا به قدرت تو مسلمانها را كشت، دستها و پاهايشان را قطع كرد، و بر شاخههاى نخل به دار آويخت! اى معاويه تو عرصه را چنان بر مسلمانان تنگ ساختى كه گويى تو از اين امت، و اين امت از تو نبودهاند!
آيا تو قاتل «حضرمى» نيستى كه جرم او اين بود كه همين زياد به تو اطلاع داد كه «وى پيرو دين على است»، در حالى كه دين على همان دين پسر عمويش پيامبر (ص) است و بنام همان دين است كه اكنون تو براريكه حكومت و قدرت تكيه زدهاى! و اگر اين دين نبود، تو و پدرانت هنوز در جاهليت به سر مىبرديد و بزرگترين شرف و فضيلت شما، رنج و مشقت دو سفر زمستانى و تابستانى به يمن و شام بود، ولى خداوند در پرتو رهبرى ما خاندان، شما را زا اين زندگى نكبتبار نجات بخشيد/
اى معاويه! يكى از سخنان تو اين بود كه در ميان اين امت ايجاد اختلاف و فتنه نكنم. من هيچ فتنهاى بزرگتر و مهمتر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم! ديگر از سخنان تو اين بود كه مواظب رفتار و دين خود، و امت محمد (ص) باشم. من (وقتى به وظيفه خود مىانديشم و به دين خود و امت محمد (ص) نظر مىافكنم) وظيفهاى بزرگتر از اين نمىدانم كه با تو بجنگم، و اين جنگ، جهاد در راه خدا خواهد بود، و اگر (به خاطر يك رشته عذرها) از قيام بر ضد تو خوددارى كنم از خدا طلب آمرزش مىكنم (چون ممكن است آن عذرها در پيشگاه خدا پذيرفته نباشد) و از خدا مىخواهم مرا به آنچه موجب رضا و خشنودى اوست، ارشاد و هدايت كند/
اى معاويه! ديگر از سخنان تو اين بود كه: اگر من به تو بدى كنم، با من بدى خواهى كرد و اگر با تو دشمنى كنم دشمنى خواهى نمود. بايد بگويم: در اين جهان نيكان و صالحان همواره با دشمنى بدكاران روبرو بودهاند، و من اميدوارم دشمنى تو زيانى به من نرساند و زيان بدانديشيهاى تو بيش از همه متوجه خودت گردد و اعمال تو را نابود سازد، پس هر قدر مىتوانى دشمنى كن!/
اى معاويه! از خدا بترس و بدان كه گناهان كوچك و بزرگت همه در پرونده خدايى ثبت شده است. اين را نيز بدان كه خدا جنايات تو را كه به صرف ظن و گمان مردم را مىكشى، و به محض اتهام، آنان را به حكومت رساندهاى، هرگز به دست فراموشى نخواهد سپرد/
تو با اين كار، خود را به هلاكت افكندى، دين خود را تباه ساختى، و حقوق ملت را پايمال كردى، والسلام
*******************************************************************************
این کتاب ترجمه جلد اول از کتاب الدمعة الساکبه فی احوال النبی و العترة الطاهرة از محمد باقر بهبهانی است که در شرح حال و زندگانی چهارده معصوم (ع) می باشد در هشت جلد. (مجلدهای دیگر کتاب در دست تحقیق است.)
معرفی اجمالی نویسنده:
علامه محمد باقر بن محمد اکمل وحید بهبهانی، در حدود 1118 ق در اصفهان به فاصلۀ چند سال پس از درگذشت علامه مجلسی به دنیا آمد. پدر ارجمندش محمد اکمل از نوادگان شیخ مفید بود و در شمار مجتهدان شهر جای داشت و مادر
|
|
پرهیزگارش از نوادگان ملا صالح مازندرانی - داماد علامه محمد تقی مجلسی - شمرده می شد.
هنگامی که محمد اکمل دار فانی را وداع گفت، محمد باقر با توجه به شرایط دشواری که با سقوط پایتخت صفویان و پیروزی افغانها به وجود آمد، بار سفر بست و در حدود 1135 ق رهسپار نجف شد. در آنجا از محضر پرفیض دانشوران برجسته ای چون حضرت سید محمد طباطبایی بروجردی و حضرت سید صدر الدین قمی بهره برد و اندوخته های علمی اش را کمال بخشید.
مرجع گرانپایه، شاگردان بزرگی چون: علامه بحرالعلوم، میرزا محمد مهدی شهرستانی، سید علی طباطبایی، شیخ جعفر کاشف الغطا، ملا مهدی نراقی و بسیاری دیگر را پرورش دادند که همگی در شمار اختران همیشه فروزان آسمان فقه شیعه جای گرفتند.
علامه، گنجینه ای با بیش از هفتاد عنوان کتاب و رساله را به وجود آورد که برخی از آنها عبارتند از: شرح مفاتیح الفقه ملامحسن فیض کاشانی در 8 جلد - فوائد حائریه - حاشیه بر مدارک - رساله ای در جبر و اختیار - فوائد الرجالیه - رساله ای در اصل برائت - التعلیقه البهبهانیه - التحفه الحسینیه - اصول الاسلام و الایمان – الاستصحاب – التقیه - الاجتهاد و الاخبار - اثبات التحسین و التقبیح العقلیین - ابطال القیاس - اصاله الصحه فی المعاملات و عدمها و...
سرانجام علامه بزرگوار در سال 1205 ق بر اثر بیماری، به دیار باقی شتافت و دوستداران ایشان پیکر پاکش را تا حریم مقدس سالار آزادگان همراهی کردند و در رواق شرقی آن آستان نورنشان، کنار آرامگاه شهیدان به خاک سپردند.
ساختار بندی کتاب:
1. فصل اول: مجلس اول در خلقت، حمل، کیفیت ولادت و ایام کودکی آن حضرت، مجلس دوم در وجه تسمیه، کنیه، لقب، ذکر احوال بعضی از ملائکه که به برکت آن حضرت نجات یافته و خوشبخت شدند.
2. فصل دوم: مجلس اول در ذکر بعضی از فضائل آن حضرت- مجلس دوم در بیان دلائل امامت و خلافت امام حسین (ع)
3. فصل سوم: مجلس اول در بیان جملاتی از معجزات آن حضرت قبل از شهادتشان
4. فصل چهارم: مجلس اول در مکارم اخلاق، زهد، عبادت، شجاعت آن حضرت؛ مجلس دوم در بیان گوشه ای از سخاوت و کرم آن حضرت، مجلس سوم در بیان استدلالهای آن حضرت در مقابل معاویه و یارانش
5. فصل پنجم: مجلس اول در کلیات آنچه که انبیاء از شهادت امام حسین (ع) خبر داده شده و...- مجلس دوم در خبر دادن خداوند به رسول خدا در مورد شهادت و زمان حمل و بعد از تولد امام حسین (ع) را توسط جبرئیل و...- مجلس سوم در اخباری که خداوند، پیامبر را به شهادت امام حسین (ع)، امام حسن (ع) و شهادت مادر و پدرشان آگاه ساخته و تربیت حسین را به جبرئیل سپرد و...
6. فصل ششم: مجلس اول در اخبار وارده از پیامبر اسلام (ص) در شهادت امام حسین (ع) - مجلس دوم در خبر دادن امیرالمؤمنین (ع) از شهادت امام حسین (ع) - مجلس سوم در خبر دادن امام حسن (ع) و بعض اصحاب آن حضرت از شهادت امام حسین (ع) - مجلس چهارم در اینکه مصیبت حسین از بزرگترین مصیبتها است و مردم با قتل او ذلیل شدند و...- ذکر گوشه ای از احوال حضرت شعیب (ع) و حضرت زکریا (ع) و حضرت یحیی (ع) و حضرت یونس (ع)
7. فصل هفتم: مجلس اول در آن چه که در ایام محرم و عاشوراء وارد است - مجلس دوم در ثواب گریه و حالت گریه و گریاندن برای امام حسین (ع) و... - مجلس سوم در مقام شهدای همراه امام حسین (ع) و...
8. فصل هشتم: مجلس اول در وقایعی که در مدینه بر ایشان گذشت - مجلس دوم در وقایع پس از خروج حضرت از مدینه و در مسیر مکه
9. فصل نهم: مجلس اول در فرستادن امام حسین (ع) پسر عمویش مسلم بن عقیل را به کوفه - مجلس دوم در چگونگی شهادت حضرت مسلم بن عقیل (ع) - مجلس سوم در چگونگی شهادت فرزندان مسلم بن عقیل (ع)
10. فصل دهم: مجلس اول در بیان بعضی حالات حضرت هنگام تصمیم بر خروج از مکه و حوادثی که تا نزول به خزیمیه واقع شده - مجلس دوم در قضایای کسانی که حضرت را در بین راه دیده و خبر شهادت مسلم را داده اند و...
11. فصل یازدهم: مجلس اول درباره ی اینکه ابن زیاد، عمر بن سعد ملعون را به جنگ با امام حسین (ع) فرستاد و...- مجلس دوم آنچه از شب تا صبح عاشورا واقع شد - مجلس سوم آنچه که در صبح عاشورا واقع شد که به امر جنگ منجر شد
12. فصل دوازدهم: مجلس اول در جنگ یاران آن حضرت و شهادت ایشان- مجلس دوم در بیان جنگ نزدیکان و اهل بیت امام حسین (ع) و کیفیت شهادت ایشان
13. فصل سیزدهم: مجلس اول در وداع امام (ع) با خانواده اش و شهادت حضرت علی اصغر (ع) و...- مجلس دوم در شهادت عبدالله بن حسن (ع) و کیفیت شهادت حضرت اباعبدالله الحسین و جریاناتی که بعد از آن اتفاق افتاد و...- مجلس سوم در بیان اتفاقاتی که بر اهل بیت آن حضرت پس از شهادتشان حادث شد و...
|
*******************************************************************************
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟

 
در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفت:
الف: از امام حسین برای خلافت یزید بیعت و امضاء می خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت و امضاء سب و لعن علی علیه السلام بود که در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب: امام حسین (ع) می فرمود: اصلی در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهی از منکر. خودش از پیغمبر روایت کرد: «من رأی سلطانا جائراً مستحلا لحرم الله...؛ هرکس پادشاه ستمگری را ببیند که حرام های الهی را حلال شمرده است.» ایضاً می گفت: «الا ترون ان الحق لا یعمل به...؛ آیا نمی نگرید که به حق عمل نمی شود.»
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلی، دعوت اهل کوفه بود والا اباعبدالله هرگز قیام یا مخالفت نمی کرد و بیعت می کرد؟ این مطلب خلاف رأی و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعاً چنین نمی کرد بلکه تاریخ می گوید چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید مردم کوفه اجتماع کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند.
روز اول که در مدینه بود، از او بیعت خواستند، بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین (ع) امتناع کرد. بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودی اسلام: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛ باید با اسلام وداع کرد، زمانی که امت اسلام به زمامداری چون یزید گرفتار شده باشد». پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت. حسین (ع) حاضر بود کشته بشود و بیعت نکند، زیرا خطر بیعت خطری بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام یعنی حکومت اسلامی بود نه یک مسئله جزئی و فرعی و قابل تقیه.
اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت. از این نظر این جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف یعنی احتمال اثر و منتج بودن در آن بود یا نه؟ از گفته های خود امام حسین که می فرمود: «ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس حتی تدور بکم دور الرحی و تقلق بکم قلق المحور»؛ سوگند به خدا که بعد از این ماجرا تنها به اندازه که سواره بر اسبش سوار شود فرصت دارید تا شما را دور سنگ آسیاب بگرداند. یا در جواب شخصی که "ریاش " نقل می کند فرمود: «ان هؤلاء اخافونی و هذه کتب اهل الکوفة و هم قاتلی فاذا فعلوا ذلک و لم یدعوا لله محرما الا انتهکوه بعث الله الیهم من یقتلهم حتی یکونوا اذل من قوم الامه»؛ اینان - بنی امیه - مرا ترساندند. و این نامه های کوفیان است که اکنون می خواهند مرا بکشند. اگر این کار را بکنند و حریم محرمات الهی را پاس ندارند، خداوند کسی را می گمارد که آنان را بکشد و از قوم ملکه سبا که زنی بر آنها حکم می راند ذلیل تر می شوند. (فرام الامة) و همچنین است جمله هائی که در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: «استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء»؛ برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند نگهبان و نجات بخش شما از شر دشمنان است و آنان را با عذاب های رنگارنگ عذاب خواهد کرد، از اینها معلوم می شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیداری مردم می شود. پس شهادتش مؤثر بود.
اما از نظر سوم: از این جهت همینقدر مؤثر بود که امام را متوجه کوفه کرد. اما آیا اگر به کوفه نمی رفت، در محل امن و امانی بود؟ اگر در مکه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع می کرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت که در مکه حرم خدا کشته شود و شاید از اینکه در حرم پیغمبر هم کشته شود ابا داشت. اینکه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به ابن زیاد برمی آید که در خود کربلا به عمر سعد هم گفته است: اگر نمی خواهید برمی گردم، فقط ناظر به این قسمت است که چرا به عراق آمد نه اینکه قضیه فقط یک جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانی از آمدن به عراق است. امام حسین که نگفت حالا که مردم کوفه نقض عهد کردند پس من بیعت می کنم یا اینکه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس می گیرم و ساکت می شوم.
مسائلی که در اینجا هست:
الف - قبل از مردن معاویه مسئله امتناع مردم مدینه بالخصوص حسین بن علی (ع) از بیعت مطرح بود. امام حسین در جواب نامه معاویه سخت به او تاخت و به موضوع ولایت عهد یزید اعتراض و انتقاد کرد.
ب - مسئله ولایتعهد یزید یک بدعت بزرگ در اسلام بود و نقشه ای که از سی و چند سال پیش امویین کشیده بودند. ابوسفیان در خانه عثمان گفت: تلقفوها تلقف الکرة و لتصیرن . . . اما والذی یحلف به ابوسفیان لا جنة و لا نار؛ حکومت را مانند توپ بازی دست به دست به هم بدهید. سوگند به آن که ابوسفیان به آن سوگند می خورد بهشت و جهنمی در کار نیست. از این نظر فوق العاده مهم بود، نه با شورا و آراء عمومی منطبق بود و نه جعل الهی، نصب پدر بود پسر را.
ج - تسلیم خلیفه شدن در یک وقت جایز است که بحث در اطراف اصلحیت فرد دیگر باشد ولی غیر صالح کارها را بر مدار و محور اسلامی می چرخاند. علی (ع) فرمود: «و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصة»؛ به خدا سوگند من تسلیم و آرام هستم تا زمانی که امور مسلمانان سامان داشته باشد و جز بر من بر دیگری ستمی نباشد.
د - بیعت، عقد بود مانند عقد بیع و اجاره و نکاح، و تعهدآور بود، قابل نقض نبود. علی (ع) فرمود: عهد با کافر را نیز نباید نقض کرد و الا امان باقی نمی ماند.
ه - مسئله اعتراض به کار خلیفه وقت ولو منتهی به عزل او بشود در صورتی که انحراف پیدا می کند، خود یک مسئله ای است در اسلام به نام امر به معروف و نهی از منکر. امام حسین مکرر به این اصل استناد کرد. شرط این اصل نیست که خون ریخته نشود، شرطش اینست که نتیجه نهائی آن به نفع اسلام باشد، نظیر خود جهاد با کفار.
و - موضوع دعوت امام از طرف مردم کوفه و اتمام حجت، خود یک مطلبی است. امام هم خیلی عاقلانه و مدبرانه عمل کرد: اول به نامه های آنها جواب داد، چندین بار پیک رد و بدل شد، ابتدا نماینده ای از طرف خودش فرستاد، مسلم هم سیاست علوی را به کار برد، یعنی بدون هیچ نوع نیرنگ و اغفالی در کمال صراحت با مردم عمل کرد، نه پولی از مردم گرفت و نه پولی در میان رؤسا تقسیم کرد، همان سیاستی که حاضر نیست هدف را فدای وسیله کند. امام که امتناع از بیعتش قطعی و همچنین تصمیم به اعتراضش قطعی بود، به آنها جواب مساعد داد.
علت اینکه از مکه در آنوقت حرکت کرد یکی این بود که فرصت خوبی بود، دیگر اینکه خطر بزرگی پیش آمده بود. فرصت این بود که در روز هشتم ذی الحجة که همه مردم عازم عرفات و انجام اعمال حج اند او حرکت می کند. این عمل مردم مسلمان را به فکر وا می دارد که چه موضوع مهمی پیش آمده که فرزند پیغمبر از انجام عمل حج منصرف و به طرف دیگر می رود. این عمل به اصطلاح زشت بسیار عالی بود. اما خطر مطلب این بود که خطر کشته شدن در ضمن اعمال حج داشت.
به نقل " سرمایه سخن " عمرو بن سعید بن العاص با لشکری مأمور شده بود حسین (ع) را در همان مکه بکشد. خودش به فرزدق گفت: اگر بیرون نمی آمدم کشته می شدم.
در منتخب طریحی نوشته است که سی نفر مأموریت مخفیانه یافته بودند که حسین (ع) را ضمن اعمال حج بکشند (و بعد هم تحت عنوان مشاجره شخصی قضیه را لوث کنند و یا مثل سعدبن عباده بگویند جنها او را کشتند). پس به هر حال اگر دعوت اهل عراق هم نبود موسم حج و ازدحام حج خطر کشته شدن برای امام حسین داشت و امام مصمم بود که ایام حج در مکه نماند. او که نمی توانست با لباس احرام مسلح شود. به علاوه توهین عظیمی بود برای بیت الله که پس از پنجاه سال که از وفات پیغمبر گذشته است فرزند پیغمبر را در محیط "«و من دخله کان آمنا»؛ هرکس داخل آن شود در امان است"، بکشند. علیهذا حرکت امام حسین در آنوقت از مکه به جای دیگر ضروری به نظر می رسید. اگر از دعوت اهل عراق هم صرفنظر بکنیم جایی دیگر که از عراق برای امام حسین بهتر باشد وجود نداشت.
ز - امام حسین از لحاظ عامل دوم یعنی انجام وظیفه اصلاح در امت اسلامیه کشته شدن خود را مفید می دید، احساس می کرد موقعیت طوری است که اگر کشته بشود نفله نشده است.


![]()
********************************************************************************************
![[تصویر: fjj392b1yzwdd69pk8a.gif]](http://www.pic.tooptarinha.com/images/fjj392b1yzwdd69pk8a.gif)
مرگ بر آمریکای جنایتکار و آل خلیفه و آل سعود و آل مروان و عبدالله صالح و معمرقذافی ونامبارک مرگ بر اسرائیل غاصب و انگلیس جبار و کل ابرقدرت های پرورش دهنده ، سازنده و صادر کننده تروریست و تروریسم به کشورهای مظلوم و ستم دیده منطقه خاورمیانه و جهان پهناور هستی . درود بر کشورهایی از جهان که خود را پاک و عاری از جنگ و صلاح های هسته ای و تروریست و تروریسم کرده اند ، زنده باد یاد و خاطره تمامی شهدای اسلام از صدر تا کنون و تا آینده جهان ، پاینده باد اسلام و مسلمین جهان ، پیروز باد انقلاب اسلامی خاورمیانه ، برقرار باد پرچم حضرت مهدی صاحب الزمان ( عج ) بر فراز قله عدل و عدالت و امامت و رهبری و هدایت بشری ، پیروز و موفق و سربلند باد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به رهبریت حضرت آیت اله العظمی خامنه ای دامت ظله عالی ، در سطح جهان و جهانیان در ابعاد و عرصه های وسیع جهاد اقتصادی ، فرهنگی و فیزیکی و هسته ای و نانو تکنولوژی و پزشکی و موشکی و دفاعی و پدافند عامل و غیر عامل در بازدارندگی و ............... انشاالله ....
http://www.us.m.yahoo.com/w/global/main?.intl=us&.lang=en
www.esarm.ir آدرس اصلی سایت ایثار و مقاومت عبدالصمد قرائتی (privacy policy )
http://jigsaw.w3.org/css-validator/validator?uri=www.gheraati.abdolsamad@iran.ir&profile=mobile&usermedium=tv&warning=1&vextwarning=&lang=en
http://www.gheraati.abdolsamad @ iran.ir
ایمیل (پست الکترونیکی سایت ایثار و مقاومت (عبدالصمد قرائتی privacy policy))
(esarmir@yahoo.com)
آدرس شناسه سایت ایثار و مقاومت در بانک املاک و اطلاعاتی اینترنت بین الملل
http://www.google.com /gwt/x?client=ms-samsung&source=m&u=http://www.isaar.gheraati.ir/&=wsi=1f93f0af4567de17&ei=hytptrslhptj1qbk37dndg&wsc=eb&ct=pg1&whp=30
sites© google :privacy policy gheraati.abdolsamad@ iran.ir
شناسه گیم لافت مدیریت سایت ایثار و مقاومت (عبدالصمد قرائتی privacy policy):
https://www.wapshop.gameloft.com/wifi/cc_action.php?mail=esarmir@yahoo.com&password=2570109282&card_holder=www.esarm.ir/card-number=...
www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isar va moghavemat
  
www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabari isaar va etlaa resani moghavemat
POST:ILKTORONKIRAN:gheraati.abdoLsamad@iran.ir مدیریت سایت ایثار و مقاومت و پایگاه خبری واطلاع رسانی مردمی کد پایگاه:8910http://www.mywot.com/enssorecard/isaar.ir/feed
http://www.d2c.infogin.com/en-gb/lnk00/=esarm.blogfa.com
http://www.Privacy.microsoft.com/library/toolbar/3.0/search.aspx&ei=2 YAHOO:http://www.esarm.mail.google.com/supportin
http://www.mail.google.com/mail/help/intl/en/mobile.html
http://www.google.com/a/help/intl/en/security/terms/new_privacy.html
http://m.google.com/static/en/privacy.html
gheraati.abdolsamad@gmail.com
adbdolsamad.gheraati@iGoogle.com
Email:www.adbdolsamad.gheraati_1966@yahoo.com
www.abdolsamad.ghreaati@Gameloft.com
http://www.support.microsoft.com/kb/318380/
MSN:Mobile:http:www.ent.mobile.msn.com/en-us/
post:ILktoronk:interneti:[privacyreQuest@postini.com]
postin:support:portaL:http://www.president.ir/Fa/?ArtID=26889
sandoghsoti:daryaft:PAYAM:00989350001400/
Post:ilktoronkiran:gheraati.adolsamad@iran.ir#http://www.samandehi.ir/help/menunews.html#.http://www.samandehi.irmainuMenu.htm
www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isar va moghavemat
  
www.gheraati.abdolsamade@iran.ir Modiriat site khabai isar va moghavemat
نظرات شما عزیزان:
|